متاسفانه از دهه ها و سالها قبل دچار یک استحاله فرهنگی هستیم. مدتها است ارتباطم با عموم فقط در حد کاری و ارباب رجوع در بیمارستان و . . . است و خوشبختانه با عموم نشست و برخواست و تعامل ندارم. از اماکن و وسایل عمومی اجتناب میکنم.
دیروز مجبور شدم ماشین مسیر قائمشهر تا تبریز را که بعلت فوت پدرزنم رفته بودم بدون ماشین خود و با اتوبوس برگردم.
و باز متاسفانه تعداد زیادی مسافر همشهری خودم از شهر اولینها بودند.
در طی مسیر چند نفر لات با عربده با هم صحبت میکردن و هارهار میخندیدن و فکر میکردن برای چند نفر خانمی که در اتوبوس بودن جالبه لودگی اینها و الان میان میگن بیایین با ما دوست بشید. نمیگفتن در اتوبوس خانواده و پیر و جوان هستن و یکی ممکنه استراحت بخواد.
در کنارم طرف دیگر یک دختر مثلا دانشجو نشسته بود و از زمان حرکت با تلفن بلند بلند در باره یک چک صحبت میکرد که برای گرفتن پول باید بریم شیشه اش را بشکنیم و گلوشو بگیریم خفه کنیم. بلند بلند . آخرش گفتم خانم فردا منم میام بریم سنگ بزنیم به شیشه اش لطفا رعایت کن.
طرف دیگر ملتی تخمه میشکستن و خلاصه هرچه از خریت و بی فرهنگی این ملت بگم باز کمه. به خر توهین میشه نسبت دادن کلمه خر به چنین موجوداتی.
واقعا متاثر شدم. که چرا مردم ما اینچنین بی فرهنگ هستند. امیدوارم بتوانم همچنان فاصله ام با مردم و اماکن عمومی را حفظ کنم تا اعصابم بیشتر خراب نشه. ناگفته نماند تمام کشور همینطوره و درصدش کمی متغییره. اکثریت گاو و گوسفندن و محکوم به زندگی بین آنها هستیم
درباره این سایت