به تجربه دیده ام که اگر بخواهم راحت شوم باید به این دو کلمه کلیدی بچسبم. هرجا که احساس بکنند باسوادی، کاربلدی،  همه سعی میکنند سواستفاده کنند.

هفته ای یک روز میروم درمانگاه نازلو (دانشگاه). آنجا را انتخاب کردم چون مریض نداره و میشه استراحت کرد و درس خوند. همکاران از نگهبان و راننده گرفته تا نرس، آن روزهایی که آنجا هستم فک و فامیل و خانواده شونو میارن که دکتر متخصص خوب هست. بریم بدون نوبت و مفت ویزیت بشیم . وسط ظهر که وقت چند دقیقه استراحته پیداشون میشه.

در رزیدنتی هم هرچند فوق العاده نبودم اما از نظر اساتید قابل اطمینان بودم. هرجا کار سخت بود، میگفتن به دکتر خداپرست بگید انجام بده. مریض بدحاله، دکتر خداپرست بره. CVP هست، دکتر خداپرست بذاره، کاتتر سخت هست ، به خداپرست بگید. LP مریضو دکتر خداپرست انجام بده و و و

خلاصه یاد گرفتم که هرجایی که نفعی برای خودم وجود نداره، بگم نمی دونم و بلد نیستم.

ماه بعد قراره طرح یکماهه بریم بعنوان متخصص داخلی به یکی از شهرستانها. از دوستان خبر می گرفتم، هر نوع سواستفاده ازشون شده. حتی عصرها هم درمانگاه گذاشتن که بیا بشین مریض بببن. مردم هم از خدا خواسته سرماخوردگی را هم میبرن متخصص ببینه.

از الان برنامه ریزی کرذم که ماه بعد که نوبت منه به هرکی رسیدم میگم دانشجوئم و برای دست گرمی اومدم. نمی دونم و بلد نیستم. همه را هم ارجاع بدم به مرکز استان. مگه مرض دارم بجای درس خوندن و استراحت بیام تا ساعت ۹ شب درمانگاه بشینم در حالی که یک قرون هم نفع مالی برام نداره؟

نمی دانم و بلد نیستم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ایستگاه سلامتی گاهنامه رنگارنگ Anthony likamot وبلاگ شخصی مهدی ابراهیم نژاد CRM بازی های سال 2020 Scott Hector